به گزارش خبرگزاری حوزه، گروه اسلام و مطالعات معنویت یکی از گروه های علمی پژوهشکده اخلاق و معنویت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است که رسالتش استنباط، تدوین و گسترش معنویت اسلامی به عنوان یک دانش کاربردی و تمدن ساز است؛ همچنین، نقد معنویت های غیراسلامی، استخراج و تبیین چارچوب های نظری معنویت اسلامی از منابع اصیل دینی برای ترسیم مرزهای آن با معنویت های غیراسلامی و فرهنگ معنویت گرایی بدون مذهب، از دیگر وظایف این گروه به حساب می آید.
این گروه – که مدیریت آن بر عهده احمد شاکرنژاد است - در حال حاضر ۱۹ پروژه را در دست اجرا دارد که برخی از این پروژه ها رو به اتمام است و نتایج حاصل از این پروژه ها نیز در قالب کتاب منتشر می شود؛ یکی از این پروژه های تحقیقی این گروه، «شیوههای مواجهه تبلیغی با افراد در معرض معنویتهای نوظهور» است که حجت الاسلام حمیدرضا مظاهری سیف، مسئولیت اجرای آن را بر عهده دارد که در ذیل، متن گفت و گو با وی را می خوانیم:
* مسئله اصلی این تحقیق چیست؟
مسئلۀ اصلی در این پروژۀ تحقیقی، یافتن و به کارگیری شیوههایی برای افراد در معرض معنویتهای نوظهور است تا به این جریانها گرایش پیدا نکنند و آسیب های ناشی از این جریانها دامنگیر آنان نگردد؛ به طور دقیقتر، میتوانیم بگوییم که ما در این پژوهش، به دنبال شیوههایی هستیم تا از گرایش افراد به معنویتهای نوظهور جلوگیری کنیم.
* گرایش افراد به سوی معنویت های نوظهور تا چه حد اهمیت دارد؟
اگر این گرایش در کسی پیدا شود، به دنبال آن، آسیبهای معنویتهای نوظهور هم آن فرد را تحت تأثیر قرار میدهد، اما اگر این گرایش در کسی به وجود نیایید، هر چقدر هم در معرض تبلیغات و فعالیتهای مروّجان شبه جنبشهای معنوی باشد، آسیبی به او نخواهد رسید؛ بنابراین، به طور دقیق، ما در جستوجوی روشهای پیشگیری از گرایش به معنویتهای نوظهور هستیم.
پیشگیری را از ادبیات حوزۀ مطالعاتی سلامت روان وام گرفتیم. در سلامت روان، پیشگیری از آسیبهای روانی در سه سطح پیشگیری اولیه، ثانویه و ثالثیه تعریف میشود؛ پیشگیری اولیه، مربوط به موقعی است که عوامل خطر وجود دارد و ما میخواهیم از پیدایش آسیب جلوگیری کنیم اما در پیشگیری ثانویه آسیبها شروع شده و ما میخواهیم در همان ابتدای راه پیشگیری کنیم تا مبادا این آسیبها به مرحلۀ خطرناکی برسد و فرد را با مشکلات اساسیتر روبهرو کند که در این پیشگیری نوع دوم، مقداری جنبۀ درمانگری پیدا میشود؛ پیشگیری نوع سوم هم مربوطه به افرادی است که آسیبهای روانی در آنها پیش رفته و در واقع میخواهد از مهلکشدن آن آسیبها جلوگیری کرده و متوقف کند، اگر هم توانستند برای بهبود او کاری بکنند.
* پس این سطح سوم، به نوعی علاج و درمان است.
بله. در این مرحله، بیشتر درمان اتفاق میافتد، ولی ما برای درمان شاید حتی راهحلی هم نداشته باشیم؛ لذا میگوییم بهتر است که فرد را از پیشروی آسیبها و به نقطه پایان رسیدن حفظ کنیم؛ پیشگیری به این معنا؛ اگر شد و توانستیم، درمان انجام بدهیم و اگر نشد، دستکم از اینکه او دچار فروپاشی روانی شود، جلوگیری کنیم.
* آیا ممکن است هر سه سطحی که فرمودید، در مورد یک فرد مصداق داشته باشد؟
در رابطه با آسیبهای ناشی از جنبشهای معنوی، هر سه سطح این پیشگیریها مصداق دارد؛ مثلاً افرادی که در معرض عوامل خطر هستند، ولی هنوز گرایشی پیدا نکردهاند، با یک اطلاعرسانی، روشنگری و آگاهیبخشی، پیشگیری در سطح اولیه و ابتدایی صورت میگیرد؛ برای افرادی که گرایش کمی پیدا کردهاند نیز ما میتوانیم پیشگیری را از این حیث که مبادا گرایششان شدیدتر شده و به مرحله تعصب برسد، انجام بدهیم؛ در این مرحله، میتوان تدابیری اندیشید که گرایش آن منتفی گردد و یک زندگی سالم و متعادلی را ادامه بدهد؛ نوع سوم، افرادی هستند که وارد آن جریان معنوی شدهاند، متعصبانه دارند پیش میروند، آن را باور کردهاند و حاضر نیستند که حرف مخالفی را بشنوند؛ این افراد ممکن است آسیبهایی به دیگران بزنند و خود و حتی خانوادهشان هم طبیعتاً دچار آسیبهای فکری و گاهی اوقات هیجانات و عواطف و احساسات قرار بگیرد؛ اینجا ما از اینکه مبادا اینها باعث بحرانهای بدتری شود و به خانواده و اطرافیان او آسیبهای بیشتری وارد کند، پیشگیری میکنیم.
* بنابراین در سطح سوم هم بحث پیشگیری مطرح است.
بله. پیشگیری را در سطح سوم هم میتوان مطرح کرد؛ اگر بتوانیم برای آن فرد راهحلهایی پیدا کنیم که بهبود یابد، قابل استفاده است و حتی اگر برای بهبودش هم نشود کاری کرد، حفظ او در همین مرحله و جلوگیری از فروپاشی فکری و شخصیتی و آسیبهای گستردهتر میتواند پیشگیری سطح سوم را در اختیار ما بگذارد.
* برای این سه سطح آیا تبیین روشنی در کتاب وجود دارد؟
ما برای این سه سطح پیشگیری، در دو فصل پایانی کتاب، یکسری اصول را برشمرده و راهکارهای مفصلی ارائه کردهایم که بر اساس آن اصول و راهکارها و روشها، میشود این سه سطح پیشگیری را در رابطه با افرادِ در معرض شبهجنبشهای معنوی اعمال کرد؛ سطوح پیشگیری هم طبق فرمولی در این کتاب تعریف شده است؛ از یک طرف احساس نیاز معنوی فرد و از طرف دیگر جاذبهای که در شبهجنبشهای معنوی وجود دارد، ترکیب اینها سطح گرایش آن فرد را مشخص میکند.
ما انواعی از نیازهای معنوی را داریم و انواعی از جاذبهها که در شبهجنبشهای معنوی دیده میشود؛ در صورتی که بین نیاز معنوی ادارکشدۀ فرد و جاذبۀ معنوی شبهجنبشی که مهاجم است و وارد زندگی فرد شده، جاذبه سنخیتی وجود داشته باشد و این دو از یک نوع باشند، فرد به مرحلۀ تعصب میرسد که خیلی شرایط پرخطری است اما اگر نوع نیاز معنوی فرد که خودش میفهمد و ادراک میکند، با جاذبهای که در شبهجنبش معنوی مهاجم وجود دارد، متفاوت باشد، در اینصورت میزان گرایش فرد به مرحلۀ تعصب نمیرسد و میتوان خیلی سادهتر و با استفاده از شیوههای مؤثرتر و سهلتر پیشگیری از گرایش به شبهجنبشهای معنوی او را کنترل و به عبارتی، پیشگیری را اعمال کرد.
* لطفاً دربارۀ احساس نیاز معنوی بیشتر توضیح فرمایید.
ما سه نوع نیاز معنوی ادراکشده داریم که عبارتند از: نیاز معنوی تخیلی، نیاز معنوی عملی و نیاز معنوی معرفتی. نیاز معنوی تخیلی مربوط به افرادی است که در جستوجوی رؤیاهای معنوی هستند و در جریانهایی که جنبههای معنوی در آنها بهصورت خیالانگیز ظهور میکند، این نوع جاذبۀ خیالی دیده میشود؛ نیازهای معنوی عملی بیشتر دنبال نتایج عملی در زندگی است؛ به طور مثال، کسانی که دنبال آرامش یا موفقیتاند و یا هر مطلوب عملی دیگری را که در یک جریان معنوی جستوجو میکنند، این نیاز را در خود مییابند؛ در مقابل، بعضی از جریانهای جنبش معنوی هم جاذبههایی را که دارند، برای جذب مخاطبین ارائه میدهند که ممکن است از نوع همین جاذبههای عملی باشد و نوع سوم نیاز معنوی، نیاز معرفتی است که افراد سؤالات و ابهاماتی در مورد خود و جهان هستی، خدا و معنای زندگی دارند و خیلی سؤالات مختلف که فرد در جستوجوی پاسخ نظاممند برای آنهاست؛ بعضی از شبهجنبشهای معنوی سعی میکنند به این پرسشها پاسخ بدهند و یک نظام معرفتی را ارائه بدهند؛ کسی که این نیاز را در خودش یافته (نیاز ادراکشده)، نیاز معرفتی است و شبهجنبش معنوی هم که چنین نیازی را پاسخ و نظام معرفتی را ارائه میدهد، جاذبۀ معنویاش از نوع جاذبۀ معرفتی است؛ اگر میان نیاز ادراکشده و جاذبۀ معنوی شبهجنبش معنوی مهاجم، سنخیت وجود داشته باشد، خیلی سریع فرایند گرایش افراد طی میشود و به مرحله تعصب میرسند؛ در غیر این صورت، در مراتب پایینتری خواهند بود.
در فصل مربوط به تشخیص در این کتاب، ابزارهایی ارائه شده که میشود نیاز معنوی فرد و جاذبۀ معنوی شبهجنبش را سنجید و اینکه فرد در چه مرحلهای از گرایش قرار دارد؛ آیا گرایش اولیه است؟ یعنی گرایشش از روی انگیزههای تفریح، سرگرمی و کنجکاوی است یا گرایش در مرحله دوم است؛ به این معنا که دچار تعارضاتی شده و درگیری ذهنی پیدا کرده است و یا اینکه گرایشش از نوع سوم است که درگیری ذهنی را پشت سر گذاشته و به تعصب رسیده و کاملاً جریان معنوی را جذب و باور کرده و هویت خودش را در رابطه با او تعریف کرده است.
این سه سطح گرایش بر اساس نوع نیاز معنویت ادراکشده و جاذبۀ معنوی شبهجنبش میتواند شکل بگیرد.